امروز بعد از امتحان روانشناسی نرفتم با بچه‌ها بچرخم و هی حرف بزنیم و بخندیم.رفتم اما حالم خوب نبود.خداحافظی کردم و گفتم این بار دیگه باید محکم باشم.باید انجامش بدم.همان طور محکم‌طور راه میرفتم و شهر را میدیدم که در غبار وحشتناک،حال داستان های سورئال را پیدا کرده بود.

مرکز مشاوره بسته بود.لعنتی!شماره‌اش را برداشتم که بعد زنگ بزنم.خودم را روی زمین می کشیدم و جلو میرفتم.آدم ها ماسک زده بودند.همه از دم.دستم را دراز کرده بودم و با انگشت هایم دیوار را لمس می کردم.

ته کوچه‌ی بن بست.از پله ها بالا رفتم.راه پله تاریک بود.یادم آمد قبلا هم اینجا بودم.کی بود؟نخواستم یادم بیاید.شیب تند پله ها را یک نفس بالا رفتم.در زدم.خنده ام گرفت.خانم جوانی پشت میز بود.بهش گفتم اینجا فقط مشاوره تحصیلی دارید؟چرت و پرت می گفتم حواسم به رنگ رژلبش بود.یک چیزی توی مایه های ارغوانی.هزینه را گفت.احساس کردم دیگر خیلی هم محکم نیستم.کارت ویزیت را داد دستم که بعد زنگ بزنم قرار بگذارم.پله ها را آمدم پایین.یادم آمد وقتی خیلی کوچتکر بودم دقیقا همینجا آمده بودم.آرزو کردم کاش دلم،دندانم،یک جای دیگریم درد میگرفت.از اینکه صبح ها بیدار شوم و دوباره خواب بدی دیده باشم میترسم.شب ها کمتر میخوابم.بجاش روزها میخوابم.

الان دراز کشیده‌ام.به روش های خوددرمانی فکر میکنم.به اینکه اصلا نخوابم.داستان صوتی والس با آب های تاریک را گوش میدهم و هی فکر میکنم و باز فکر میکنم.کاش قانونی بود که میگفت تنها آن پولدارها حق دارند هرشب خواب آشفته ببینند،روحشان درد بگیرد.درد بگیرد و به هیچ جایشان نباشد برای یک جلسه ۱۵۰ بدهند‌.نمیشود به کسی این راز را گفت.نمیشود از کسی کمک گرفت.نمیشود گفت آقا من به پول بیشتری از ماهیانه‌ام نیاز دارم.این‌روح من کمی درد گرفته میبرم درستش کنم.کاش دندانم درد میکرد.آخ!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پی فایل چگونه عاشق شویم؟! | استارت موتور عشق خواب رفته ツ وبستان Laura Vincenzo Amber درستان | عکس و تصاویر مذهبی معرفی کالا لاله