او دوست ماست و در عین حال هم نیست.اصلا مشخص نیست با کی دوست است و با کی نیست.هر روز هم با یکی دوست است و باز معتقد است نیست.کلی دوست دارد که هیچکدامشان را دوست ندارد(این نظر شخصی من است).با این حال او که امسال یک درجه به مرگ و نیستی نایل تر شده هرروز برای ما ژست عموجغد شاخدار میگیرد که"شما نمیدونید.من میدونم.پیف پیف".از حق نگذریم شاخ است.اوایل هم صدایش می کردیم گوزن.الان تغییر موقعیت داده و لقب و منصب جدید می چسباند پشت اسمش ولی همان آدم دوقطبیای ست که بوده.یک سنت گرای افراطی ست و وبلاگش شبیه دفترچه های من است که هر چرت و پرتی گیرم بیاید تویشان می نویسم.البته اختیار دارید.او چرت و پرت بنویسد؟حتی "سلام چه خبر؟"ش هم حکم منشور کوروش کبیر را دارد.با این حال دوست ماست و دوست ما سگ هم باشد باید هوایش را داشته باشیم.حال آنکه دوست ما بلاگر است و سگ نیست.مدتی همبلاگی ما بود و خدا را شکر که حالا سرش شلوغ است و وقت نمی کند خبر بگیرد که ما مرده ایم یا هنوز هستیم.یکی از همین روزها تولدش بوده و ما عین خیالمان نبوده.گیرم عین خیالمان هم بوده.حتما دلمان نخواسته تبریک بگوییم.الان هم نمیگوییم.برایش آرزوهای خوبی داریم.
+این پست تحت شکنجه و جو سنگین روانی نوشته شده.ما در ایران چیزی به نام بلاگر نداریم.
درباره این سایت